رزارزا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

شاه نی نی

باز هم یه اسم جدید

مامانم دیگه دیشب خیلی حوصله اش سر رفت و کلی با کتاب اسم و اینترنت ور رفت و تا صبح هم فکرو خیال کرد و بالاخره وقتی بابا بیدار شد گفت من میخوام اسمشو بذارم ترنم . دیگه خسته شدم اینقدر فکر کردم واسه اسم این وروجک . بابام هم خوشش اومد . حالا نمیدونم این مامانمون رو حرفش باز بمونه یا نه . ما هم که شدیم بازیچه ی دست اینا . ...
22 آذر 1391

هفته ی22 تمام

هفته ی 22 هم داره تموم میشه . یه کم تنبلم و تکون نمیخورم . البته فکر کنم به خاطر جفتم باشه که قدامیه . مامان و بابا باهام حرف میزنن . مامان برام شعر های کودکانه میخونه و بابا حالم رو میپرسه. مامان قربون دست و پای نازکم میره . این روزها مامان کلی برام بافتنی بافته عکساشم قراره بذاره براتون . دیگه کم کم میخواد وسایلمو بخره . رنگ انتخابیش مشکی و قرمزه . منم دوست دارم .   هفته 23 بارداری کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي...
20 آذر 1391

خریدسیسمونی

دیروز مامانی و مامان بزرگم از بهار برام سیسمونی خریدن . همه چیزم شد صورتی و سرخابی. همه چیزم مارک چیکو شد . دیشب خیلی تو شکم مامانیم وول میخوردم . مامان بزرگم میگه من متوجه خرید سیسمونی شدم و از خوش حالی دارم وول می خورم . مرسی مامانا. چیزایی که خریدن شامل ست کالسکه و کریر و روروئک و ساک وسایل سرخابی مشکی پالتو زمستونی لباس و سارفون در چند مدل لباس زیر و راحتی خونه لباس و سر همی بیرون چند دست کفش و کتانی در چند مدل آویز بالای تخت چیکو لوازم بهداشتی شامل روغن لوسیون شامپو بدن وشامپو سر ادکلن پد سینه دستمال مرطوب گوش پاکن کلاه حمام  همه چیکو فقط پماد یوختگی مادر کر دندونی و ست شانه و...
18 آذر 1391

درد دنده

پ. ن مامانی : گلم، دختر نازم، خانمم، خيلي درد دارم. زير سينه ام روي دنده هام درد ميكنه. اشكم رو در آورده. پدرت كلي حوله گرم كرد گذاشت اما خوب نميشه. به خاطر تو همه دردها رو تحمل ميكنم.
10 آذر 1391

بدون عنوان

پ.ن مامانی : هنوز هيچي نشده عاشقت شدم دختر نازم. اونقدر چهره ات ناز و خواستنيه كه نگو.اينقدر لب هات قشنگه كه ميخوام وقتي به دنيا اومدي اول از همه لب هاتو ببوسم. ديشب بابا خوابت رو ديده بود. ميگفت كفش و لباس سفيد تنت بوده و موهات رو چتري ريخته بودي. دلمون ضعف رفت برات. جديدا هم بلايي شدي كه نگو. وقتي برات قرآن و موتزارت ميذارم چنان پيچ و تابي ميخوري كه نگو و نپرس. خوب رشد كن گلكم كه ميخوام ازت يه پرنسس بسازم.
4 آذر 1391

یه دختر ناز

بالاخره مامانم فهمید که من دخملم . یه دخمل ناز. حالا دیگه میتونه برام چیزای خوشجل موجل بخره. مامانم از اولش دوست داشت من دختر بشم. حالا هم خیلی خوش حاله و منتظر اومدن منه. دوستتون دارم .تو سونوگرافی بابائی تا فهمید من دخترم خدا رو شکر کرد وفیلم منو هم از تو شکم مامانم گرفتن و دادن به مامان و بابام . اینم عکسای من ...
1 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شاه نی نی می باشد